
در اول سریال شاهد خشم برادر بزرگ هارین یعنی هاریت بودیم که نشون میده وقتی عصبانی باشی چشمت رو بر روی هر چی حقیقته میبندی ، لوکیشن های سریال و نوع فیلبمبرداری خوب بود ولی چیزیکه بیننده رو قدری اذیت میکنه کیفیت متوسطه ولی بازم داستان اینقد جذاب و گیراست که خیلی تو ذوق بیننده نمیزنه، داستان از مرگ هارین شروع میشه و برادر بزرگ با دیدن فقط عکس ی دختر که معلوم نیست چه نسبتی با برادرش داره قضاوت نابجا میکنه و تصمیم عجولانه میگیره، خشم هاریت در سریال واقعا رئال بود در برخی صحنه ها ری اکشن بازیگر زن قدری ضعیف بود مثلا سکانسهای داد و فریاد، ولی بعد از چند قسمت شخصیت سوریا به پختگی میرسه و کارگردان سرو سامونی به کاراکتر میده، نکته بارز داستان در اینه که بیننده رو هر قسمت منتظر این میذاره که هویت واقعی سوریا فاش بشه و شخصیت مرد به اشتباهش پی ببره و این حقیقت در قسمت 10 برملا میشه ، واکنش هاریت بعد کشف هویت سوریا بیننده رو امیدوار یک عشق جذاب میکنه، در قسمت های 12 تا 13 داستان قدری یک نواخت میشه و جدال هاریت و سوریا بر سر انتقام از سانسانی در این قسمت ها دیده میشه ولی در قسمت 14 در سکانسی که هاریت ،سوریا رو میبینه که از مطب مامایی بیرون میاد قدری جذابیت به داستان تزریق میشه، درقسمت های اخر التماس هاریت از سوریا برای برگشتش به جزیره ایی که توش محبوس بوده ولی این بار نه به عنون یک زندانی بلکه به عنوان خانوم اون جزیره....
